او با نگاهی شیطنت آمیز به کمیک شهوانی ممنوعه خیره شد گویی اسرار ناگفته ای در آن پنهان است

سپس نگاهش به صفحه افتاد که یک راهبه را در لباسی آشکار نشان می داد

انگار ماجرایی عمیق در پس این صحنه وجود داشت و او مشتاق کشف آن بود

یک دختر فریبنده و گرفتار در زندانی پرت با رازهایی خفته

او به ماجرایی اسرارآمیز فکر می کرد که شاید در انتظار او باشد

نزدیک بود این زن به دامی فرو رود که رهایی از آن تقریبا غیرممکن بود

این کمیک لخت فکرش را درگیر کرده بود

او خویشتن را در میان این روایت احساسی غرق کرد

این کمیک یک دنیای مخفی را برایش روشن می ساخت

سپس تصویری از یک زن پورن استار دلربا را دید

ذهنش آزاد شد و خودش را در موقعیتی پرشور خیال کرد

داستان شهوانی آنها در بین گل ها اوج گرفت

آنها احساسات خود را در طبیعت باز کاوش می کردند

این دوره جستجو پر از تجربیات تازه بود

ناگهان عکس از قهرمانی در موقعیتی شگفت انگیز پدیدار شد

انگار یک دنیای دیگر در حال نمایان شدن بود

در پایان تصویری از خاندان باورنکردنی نمایان شد که رازهای پنهان را آشکار می کرد

او در این دنیای فانتزی گم شده بود
